نثر ادبی

حوالی لیلی

لبخندت در آینه نشست و قرینه‌اش بر لبم که مستور کردنش برایم بود ناممکن. اولین دیدارِ بلوغ نگاهت. آینه بود واسطه. نگاهی که در دم رخ ...
ادامه مطلب
شعر

شعر چیست؟

شعر، سنگ‌واژه‌های خزه‌ گرفته‌ای‌ست که در تهِ وجودمان به گِل نشسته‌اند. با شعور و لطافتِ روح انتخاب می‌شوند، شسته می‌شوند، تراش می‌خورن...
ادامه مطلب
داستانک

کادوی کریسمس

هوا هنوز روشن نشده بود. پشت پنجره نشستم تا اولین کسی باشم که بابا نوئل را می‌بیند. باد شاخه‌های درختان را تکان می‌داد. برگی برای شیرجه...
ادامه مطلب
جستار

کتابِ گویا

بزرگترها زمانی ارج و قرب داشتند. حل مسئله‌ی کوچک‌ترها بودند. تکیه‌گاه بقیه، کتاب تاریخِ گویا، بودند. داستان‌گوی حرفه‌ای، مورد اعتماد و ...
ادامه مطلب
شعر

شعر

لبخندِ آینه، مفت نوازش یار، مفت بوسه‌ی آفتاب، مفت و شوره‌زارِ زندگی گران‌ست، گران
ادامه مطلب
نثر ادبی

عزای شیرین

مراسم مرگ باشکوهی بود.فضا پر بود از گل‌های سفید ارکیده و میخک، روی پایه‌های بلند و کوتاه. ربان‌های سیاه در تضاد سپیدی گل‌ها، گویی نمادی...
ادامه مطلب