داستانک

کادوی کریسمس

هوا هنوز روشن نشده بود. پشت پنجره نشستم تا اولین کسی باشم که بابا نوئل را می‌بیند. باد شاخه‌های درختان را تکان می‌داد. برگی برای شیرجه...
ادامه مطلب